اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 101

1. هم ز وصف لبت زبان خجلست

2. هم ز زلف تو مشک و بان خجلست

3. تا دهان و رخ ترا دیدند

4. غنچه دل تنگ و ارغوان خجلست

5. دل به جان از رخ تو بویی خواست

6. سالها رفت و همچنان خجلست

7. دیده را با رخ تو کاری رفت

8. دل بیچاره در میان خجلست

9. عذر مهمانم، ای صبا، تو بخواه

10. که تو دانی که: میزبان خجلست

11. ای قلم، شرح حال من بنویس

12. که ز بی خدمتی زبان خجلست

13. اوحدی کی به پیشگاه رسد؟

14. آنکه از خاک آستان خجلست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من خود این سنگ به جان می‌طلبیدم همه عمر
* کاین قفس بشکند و مرغ به پرواز آید
شعر کامل
سعدی
* شعرها پیشت چنان باشد که از شهر حجاز
* با یکی خرما کسی هجرت کند سوی هجر
شعر کامل
سنایی
* شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
* آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
شعر کامل
حافظ