فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 336

1. دیری است که دیوانه آن چشم کبودم

2. سرمستم از این بادهٔ دیرینه که بودم

3. از روی فروزندهٔ او پرده فکندم

4. از کار فروبستهٔ دل عقده گشودم

5. بینایی من در رخش از گریه فزون شد

6. چندانکه مرا کاست، غم عشق فزودم

7. وقتی در دل را به رخم باز نمودند

8. کز دیر و حرم رو به در دوست نمودم

9. تا بر سر بازار غمش پای نهادم

10. نی هم است و نه اندیشهٔ سودم

11. برهانده مرا عشق هم از دین و هم از کفر

12. آسوده ز آیین مسلمان و یهودم

13. ای کاش که بر دامن ناز تو نشنید

14. آن روز که بر باد رود خاک وجودم

15. صف های ملائک همه در عالم رشکند

16. تا شد خم ابروی تو محراب سجودم

17. فارغ شدم از فکر پراکنده فروغی

18. تا رنگ ز آیینهٔ دل پاک زدودم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عود اگر دود کند، بر سر آن، دامن پوش
* تا ندانند، که در مجلس ما خامی هست
شعر کامل
سلمان ساوجی
* دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
* هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصلست
شعر کامل
سعدی
* طوفان خون، ز چشم جهان جوش می زند
* بر چرخ، نخل ماتمیان، دوش می زند
شعر کامل
حزین لاهیجی