فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 415

1. گفتم که چیست راهزن عقل و دین من

2. گفتا که چین زلف و خط عنبرین من

3. گفتم که الامان ز دم آتشین من

4. گفتا که الحذر ز دل آهنین من

5. گفتم که طرف دامن دولت به دست کیست

6. گفتا به دست آن که گرفت آستین من

7. گفتم که امتحان سعادت به کام کیست

8. گفتا که کام آن که ببوسد زمین من

9. گفتم که بخت نیک بگو هم قرین کیست

10. گفتا قرین آن که شود هم نشین من

11. گفتم که بهر چاک گریبان صبح چیست

12. گفتا ز رشک تابش صبح جبین من

13. گفتم که از چه خواجه انجم شد آفتاب

14. گفتا ز بندگی رخ نازنین من

15. گفتم که ساحری ز که آموخت سامری

16. گفتا ز چشم کافر سحر آفرین من

17. گفتم کجاست مسکن دلهای بی قرار

18. گفتا که جعد خم به خم چین به چین من

19. گفتم هوای چشمهٔ کوثر به سر مراست

20. گفتا که شرمی از لب پر انگبین من

21. گفتم کدام دل به غمت خرمی نخواست

22. گفتا دل فروغی اندوهگین من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رشک می آید مرا از جامه بر اندام تو
* با تو ای گل جای در یک پیرهن باید مرا
شعر کامل
رهی معیری
* افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
* شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
شعر کامل
حافظ
* اگر تندبادی براید ز کنج
* بخاک افگند نارسیده ترنج
شعر کامل
فردوسی