فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 440

1. آهی که رخنه کردم از وی به سنگ خاره

2. عاجز شد از دل دوست یارب دگر چه چاره

3. بیداریم چه دانی، ای خفته‌ای که شبها

4. ننشسته‌ای به حسرت، نشمرده‌ای ستاره

5. جانان اگر نشیند یک بار در کنارم

6. یک باره می‌توانم کردن ز جان کناره

7. گفتم به شحنه نالم از چشم او ولیکن

8. پروا ز کس ندارد مست شراب خواره

9. ای تاب داده گیسو حالی است بر دل من

10. از تاب بی حسابت وز پیچ بی شماره

11. آشفتگان عشقت گیرم که جمع گردند

12. جمع از کجا توان کرد دلهای پاره پاره

13. ای شه سوار چالاک احوال ما چه دانی

14. کز حالت پیاده غافل بود سواره

15. با این سپاه مژگان از خانه گر درآیی

16. تسخیر می‌توان کرد شهری به یک اشاره

17. از لعل و چشمت آخر دیدی که شد فروغی

18. ممنون به یک تبسم، قانع به یک نظاره


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید
* دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را
شعر کامل
سعدی
* هر دانۀ اشکی که به راه تو فشاندم
* از فیض وفا، مهر گیاهی شد و برخاست
شعر کامل
حزین لاهیجی
* وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من هنوز
* ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز
شعر کامل
وحشی بافقی