فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 441

1. تا به چشمان سیه سرمه درانداخته‌ای

2. آهوان را همه خون در جگر انداخته‌ای

3. به هوای لب بامت که نشیمن نتوان

4. طایران را همه از بال و پر انداخته‌ای

5. ای دل غم زده از عجز تو معلومم شد

6. که بر تیغ محبت سپر انداخته‌ای

7. می‌توان یافتن از تیشهٔ فرهاد ای عشق

8. که بسی کوه گران از کمر انداخته‌ای

9. به کمند تو اگر تازه گرفتاری نیست

10. پس چرا یار قدیم از نظر انداخته‌ای

11. هیچ مرغ دلی از حلقهٔ زلف تو نجست

12. این چه دامی است که در رهگذر انداخته‌ای

13. سرگران رفته‌ای از حلقهٔ عشاق برون

14. جان به کف طایفه را در خطر انداخته‌ای

15. گره از چین سر زلف گشودستی باز

16. یا به دامان صبا مشک تر انداخته‌ای

17. نه همین کشتهٔ عشق تو فروغی تنهاست

18. ای بسا کشته که بر یکدیگر انداخته‌ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
* خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت
شعر کامل
حافظ
* نعیم هر دو جهان پیش عاشقان بجوی
* که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر
شعر کامل
حافظ
* من همان روز دل و صبر به یغما دادم
* که مقید شدم آن دلبر یغمایی را
شعر کامل
سعدی