فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 467

1. گه جلوه‌گر ز بام و گه از منظر آمدی

2. از هر دری به غارت دلها درآمدی

3. تا دل نیابد از تو خلاصی به هیچ راه

4. گه راهزن شدی و گهی رهبر آمدی

5. دلهای مرده زندگی از سر گرفته‌اند

6. تا چون مسیح با لب جان پرور آمدی

7. پیراهن حیای زلیخا دریده شد

8. تا در لباس یوسف پیغمبر آمدی

9. ایمن ز خیل فتنه نشد هیچ کشوری

10. تا با سپاه غمزه به هر کشور آمدی

11. با صد جهان نیاز تو را بر در آمدم

12. تا با هزار ناز مرا در بر آمدی

13. غیرت کشید رشته جان را ز پیکرم

14. تا هم چون جان رفته به هر پیکر آمدی

15. تا اهل دل به آمدنت جان فدا کنند

16. نیکو ز بزم رفتی و نیکوتر آمدی

17. زان رو به خدمت تو کمر بسته آفتاب

18. کز جان غلام شاه فریدون فر آمدی

19. تاج الملوک ناصردین شه که آسمان

20. می‌گویدش که بر همه شاهان سرآمدی

21. شاهان کنون نیاز فروغی قبول کن

22. کز فر بخت نازش هفت اختر آمدی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر دست دهد دامن آن سرو روانم
* آزاد شود دل ز غم هر دو جهانم
شعر کامل
فروغی بسطامی
* گفتا کجاست آفت گفتم به کوی عشقت
* گفتا که چونی آن جا گفتم در استقامت
شعر کامل
مولوی
* سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
* هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
شعر کامل
سعدی