فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 497

1. خوش آن که حلقه‌های سر زلف واکنی

2. دیوانگان سلسله‌ات را رها کنی

3. کار جنون ما به تماشا کشیده است

4. یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی

5. کردی سیاه زلف دوتا را که در غمت

6. مویم سفید سازی و پشتم دوتا کنی

7. تو عهد کرده‌ای که نشانی به خون مرا

8. من جهد کرده‌ام که به عهدت وفا کنی

9. من دل ز ابروی تو نبرم به راستی

10. با تیغ کج اگر سرم از تن جدا کنی

11. گر عمر من وفا کند ای ترک تندخوی

12. چندان وفا کنم که تو ترک جفا کنی

13. سر تا قدم نشانهٔ تیر تو گشته‌ام

14. تیری خدا نکرده مبادا خطا کنی

15. تا کی در انتظار قیامت توان نشست

16. برخیز تا هزار قیامت به پا کنی

17. دانی که چیست حاصل انجام عاشقی

18. جانانه را ببینی و جان را فدا کنی

19. شکرانه‌ای که شاه نکویان شدی به حسن

20. می‌باید التفات به حال گدا کنی

21. حیف آیدم کز آن لب شیرین بذله‌گوی

22. الا ثنای خسرو کشورگشا کنی

23. ظل اله ناصردین شاه دادگر

24. کز صدق بایدش همه وقتی دعا کنی

25. شاها همیشه دست تو بالای گنج باد

26. من هی غزل سرایم و تو هی عطا کنی

27. آفاق را گرفت فروغی فروغ تو

28. وقت است اگر به دیدهٔ افلاک جا کنی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا کی در انتظار قیامت توان نشست
* برخیز تا هزار قیامت به پا کنی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
* دوست را با ناله شب‌های بیداران خوش است
شعر کامل
حافظ
* نامۀ سربسته آمدغنچه و مضمون او
* حسب حال بلبل و شرح دل پر خون او
شعر کامل
جامی