قدسی مشهدی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 322

1. دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان در بغل

2. چشمی و خون در آستین، اشکی و طوفان در بغل

3. باد صبا از کوی تو، گر بگذرد سوی چمن

4. گل غنچه گردد، تا کند بوی تو پنهان در بغل

5. نازم خدنگ غمزه را، کز لذت آزار او

6. از هم جراحت‌های دل، دزدند پیکان در بغل

7. کو قاصدی از کوی او، تا در نثار مقدمش

8. هر طفل اشک از دیده‌ام، بیرون دود جان در بغل

9. بخت مرا از تیرگی، صبح فراق و شام غم

10. پرورده چون طفل یتیم، این در کنار آن در بغل

11. برقع ز عارض برفکن یک صبحدم، تا جاودان

12. گردد فرامش صبح را، خورشید تابان در بغل

13. قدسی ندانم چون شود، سودای بازار جزا

14. او نقد آمرزش به کف، من جنس عصیان در بغل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز دریا بدریا سپاه ویست
* جهان زیر فر کلاه ویست
شعر کامل
فردوسی
* چشم بدت مباد، که نقل و شراب من
* آماده از دو چشم چو بادام کرده ای
شعر کامل
صائب تبریزی
* دوری راه تو صائب ز گرانباری هاست
* بار از خویش بینداز که منزل باشی
شعر کامل
صائب تبریزی