قدسی مشهدی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 397

1. تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زدیم

2. گویا برای ناله گره بر زبان زدیم

3. رنگ شکسته، فال محبت بود، ازان

4. خرمن چو گل به نیت باد خزان زدیم

5. از هر سری، چو کوه، صدایی بلند شد

6. انگشت شکوه بر لب کون و مکان زدیم

7. غیر از حدیث مطرب و می هرچه خوانده شد

8. در حالت مطالعه‌اش بر کران زدیم

9. تا دیگران هنر نشمارند عیب ما

10. دامن به عیب‌جویی خود بر میان زدیم

11. در کوی یار، عمر به افسانه سر شد

12. تا قفل خواب بر مژه پاسبان زدیم

13. هرگز به عشق، ناله ما این اثر نداشت

14. تیری چو کودکان به غلط بر نشان زدیم

15. شست آب دیده نقش عمارت ز روزگار

16. نقش دگر بر آب درین خاکدان زدیم

17. خوردیم باده کهن از دست نوخطی

18. آتش ز رشک در دل پیر و جوان زدیم

19. قدسی ز بی‌نشانی خود چون زنیم لاف؟

20. بر سینه مهر داغ ز بهر نشان زدیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* محتسب از عاجزی دست سبوی باده بست
* بشکند دستی که دست مردم افتاده بست!
شعر کامل
صائب تبریزی
* سپید و سیاهست هر دو زمان
* پس یکدگر تیز هر دو دوان
شعر کامل
فردوسی
* زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
* راه هزار چاره گر از چار سو ببست
شعر کامل
حافظ