هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 102

1. ماه شهر آشوب من هر گه به راهی بگذرد

2. شهر پرغوغا شود چونان که ماهی بگذرد

3. روزم از هجران سیه شد آفتاب من کجاست؟

4. تا به سویم در چنین روز سیاهی بگذرد

5. چون به ره می‌بینمش، بی‌خود تظلم می‌کنم

6. همچو مظلومی که به روی پادشاهی بگذرد

7. ای که در عشق بتان لاف صبوری می‌زنی

8. صبر کن تا زین حکایت چندگاهی بگذرد

9. نگذرد، گر سال‌ها باشم به راهش منتظر

10. ور دمی غایب شوم، آن دم چو ماهی بگذرد

11. با وجود آن که آتش زد مرا در جان و دل

12. دل نمی‌خواهد که سویش دود آهی بگذرد

13. ساقیا لب‌تشنه مردم کاش بر من بگذری

14. وه! چه باشد آب حیوان بر گیاهی بگذرد؟

15. در صف خوبان تو در جولان و خلقی در فغان

16. همچو آن شاهی که با خیل و سپاهی بگذرد

17. گفت می‌خواهم که از پیش هلالی بگذرم

18. آه! اگر ظلمی چنین بر بی‌گناهی بگذرد!


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
* باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
شعر کامل
سعدی
* آتش به جانم افکند، شوق لقای دلدار
* از دست رفت صبرم، ای ناقه! پای بردار
شعر کامل
شیخ بهایی
* اگر خدای نباشد ز بنده‌ای خشنود
* شفاعت همه پیغمبران ندارد سود
شعر کامل
سعدی