هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 112

1. شب هجران رسید و محنت بسیار پیدا شد

2. بیا ای بخت کاری کن که ما را کار پیدا شد

3. به کنج عافیت می‌خواستم کز فتنه بگریزم

4. بلای عشق ناگه از در و دیوار پیدا شد

5. جگر خون‌ست، ازان این گریهٔ خونین پدید آمد

6. دلم زارست، ازان این ناله‌های زار پیدا شد

7. نمی‌خواهم که خورشید جمالش جلوه‌گر گردد

8. در آن منزل که روزی سایهٔ اغیار پیدا شد

9. عزیزان را ز سودای کسی آشفته می‌بینم

10. مگر آن یوسف گم‌گشته در بازار پیدا شد؟

11. طبیبا هر که را بیماری هجران فگند از پا

12. اجل پیش از تو بر بالین آن بیمار پیدا شد

13. به سویش بگذر ای باد صبا و ز من بگو آن‌جا

14. که در هجرت هلالی را بلا بسیار پیدا شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با صدهزار جام می سرخ مشکبوی
* با صدهزار برگ گل سرخ کامگار
شعر کامل
منوچهری
* سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
* مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
شعر کامل
سعدی
* نرگس ز نشاط ماه فروردین
* بر دست نهاد ساغر زرین
شعر کامل
امیر معزی