هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 115

1. بر سر بالین طبیب از نالهٔ من زار شد

2. از برای صحت من آمد و بیمار شد

3. دوش در کنج غم از فریاد دل خوابم نبرد

4. بلکه از افغان من همسایه هم بیدار شد

5. صبر می‌کردم که درد عشق خوبان کم شود

6. لیک از داروی تلخ اندوه من بسیار شد

7. مدعی گویا برای کشتن ما بس نبود

8. کان مه نامهربان هم رفت و با او یار شد

9. هر که را سودای زلف آن پری دیوانه کرد

10. خانمان بر هم زد و رسوای هر بازار شد

11. من سگت، ای ترک آهو چشم، برقع باز کن

12. کز برای دیدن روی تو چشمم چار شد

13. بس که آمد بر سو کویت هلالی همچو اشک

14. از نظر افتاد و در چشم عزیزت خوار شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نرگس که فلک چشم و چراغ چمنش کرد
* چشم تو سرافکنده به هر انجمنش کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
* به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
شعر کامل
حافظ
* هیچ قفلی نیست در بازار امکان بی کلید
* بستگی ها را گشایش از در دلها طلب
شعر کامل
صائب تبریزی