هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 116

1. گر برون می‌آید، آن بی‌رحم زارم می‌کشد

2. ور نمی‌آید، به درد انتظارم می‌کشد

3. گر، معاذالله، نباشد دولت دیدار او

4. محنت هجران به اندک روزگارم می‌کشد

5. ای که گویی بر سر آن کوی خواهی کشته شد

6. راضیم، بالله، اگر دانم که یارم می‌کشد

7. هر گه امسالش عتاب‌آلوده می‌بینم به خود

8. یاد آن مسکین‌نوازی‌های پارم می‌کشد

9. چون برون آید، کله کج کرده، دامن بر زده

10. دیدن جولان آن چابک‌سوارم می‌کشد

11. ساقیا، امشب که مستم لطف کن خونم بریز

12. ور نه، چون فردا شود، رنج خمارم می‌کشد

13. زیر بار غم، هلالی، کار من جان کندن‌ست

14. وه! که آخر محنت این کار و بارم می‌کشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سهی سرو آن زمان شد در چمن سست
* که سیمین نار تو بر نارون رست
شعر کامل
نظامی
* چنین پرشور از ان کان ملاحت گر جهان گردد
* رگ تلخی درین بستان به بادامی نمی ماند
شعر کامل
صائب تبریزی
* چنین است رسم سرای سپنج
* یکی زو تن آسان و دیگر به رنج
شعر کامل
فردوسی