هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 146

1. شیرین دهنا! این همه شیرین نتوان بود

2. شیری که تو خوردی مگر از ریشهٔ جان بود؟

3. این حسن چه حسن‌ست که از پرده عیان ساخت؟

4. نقشی که پس پردهٔ تقدیر نهان بود

5. تنها نه من از واقعهٔ عشق خرابم

6. مجنون هم از این واقعه رسوای جهان بود

7. امروز نشد نام و نشان دل من گم

8. تا بود دل گم شده بی نام و نشان بود

9. دی بود گمان کز غمت امروز بمیرم

10. امروز یقین‌ست مرا هرچه گمان بود

11. هر تیر جفایی که دو ابروی تو افگند

12. بس کارگر آمد که به زور دو کمان بود

13. خود را خس و خاشاک درت گفت هلالی

14. تحقیق نمودیم بسی کمتر از آن بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همه دانش ما به بیچارگیست
* به بیچارگان بر بباید گریست
شعر کامل
فردوسی
* ای بسا برگ شقایق که دمادم در باغ
* از سرشک من و خوناب جگر می‌روید
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* مرو با زاهد رعنا در این راه
* که ایشان را در این ره پا به جانیست
شعر کامل
شاه نعمت‌الله ولی