هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 163

1. مرا چون دیگران، یاد گل و گلشن نمی‌آید

2. به غیر از عاشقی کار دگر نمی‌آید

3. هوس دارم که دوزم چاک دل از تار گیسویش

4. ولی چندان گره دارد که در سوزن نمی‌آید

5. تعجب چیست گر من در وصالش فارغم از گل؟

6. کسی را پیش یوسف یاد پیراهن نمی‌آید

7. منور شد به تشریف قدومش خانهٔ چشمم

8. بلی، جز مردمی از دیدهٔ روشن نمی‌آید

9. تو بدخویی، که داری قصد جان عاشقان، ور نه

10. کسی را از برای عاشقی کشتن نمی‌آید

11. به جای خاک پایش توتیا جستم، ندانستم

12. که کار سرمه از خاکستر گلخن نمی‌آید

13. هلالی اشک می‌بارد، برو دامن‌کشان مگذر

14. تعلل چیست؟ چون گردی بران دامن نمی‌آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دروگر زمانست و ما چون گیا
* همانش نبیره همانش نیا
شعر کامل
فردوسی
* ذره ام اما ز فیض داغ عالمسوز عشق
* روشنی بخش زمین و آسمان گردیده ام
شعر کامل
صائب تبریزی
* طبیب اهل دل آن چشم مردم آزار است
* ولی دریغ که آن هم همیشه بیمار است
شعر کامل
فروغی بسطامی