هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 165

1. آخر از غیب دری بر رخ ما بگشاید

2. دیگران گر نگشایند، خدا بگشاید

3. دلبران کار من از جور شما مشکل شد

4. مگر این کار هم از لطف شما بگشاید

5. بر دل از هیچ طرف باد نشاطی نوزید

6. یا رب این غنچهٔ پژمرده کجا بگشاید؟

7. نگشاید دل ما تا نگشایی خم زلف

8. زلف خود را بگشا تا دل ما بگشاید

9. باشد آسایش آن سیم‌تن آسایش جان

10. جان بیاساید اگر بند قبا بگشاید

11. می‌کشم آه! که بگشا رخ گلگون لیکن

12. این گلی نیست که از باد صبا بگشاید

13. تا به دشنام هلالی بگشایی لب خود

14. هر سحر گریه‌کنان دست دعا بگشاید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بوی کافور ازین مرده دلان می آید
* که به این طایفه آمیخت که نامرد نشد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
* گفت با این همه از سابقه نومید مشو
شعر کامل
حافظ
* آنکه پای از سر نخوت ننهادی بر خاک
* عاقبت خاک شد و خلق به او می‌گذرند
شعر کامل
سعدی