هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 18

1. گفتگوی عقل در خاطر فرو ناید مرا

2. بندهٔ سلطان عشقم، تا چه فرماید مرا؟

3. بس که کردم گریه پیش مردم و سودی نداشت

4. بعد از این بر گریهٔ خود خنده می‌آید مرا

5. بستهٔ زلف پری‌رویان شدن از عقل نیست

6. لیک من دیوانه‌ام، زنجیر می‌باید مرا

7. وعدهٔ وصل تو داد اندکی تسکین دل

8. تا رخ خوبت نبینم دل نیاساید مرا

9. وه! که خواهد شد، هلالی خانهٔ عمرم خراب

10. جان غم‌فرسوده من چند از غم بفرساید مرا؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتم بروی روشن تو روی برنهم
* گفتا که آب گل ببرد رنگ زعفران
شعر کامل
فرخی سیستانی
* شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
* تو برو بهر علاج دل بیمار دگر
شعر کامل
وحشی بافقی
* گذشت بر من مسکین و با رقیبان گفت
* دریغ حافظ مسکین من چه جانی داد
شعر کامل
حافظ