هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 208

1. وای! که جانم نشد از غم هجران خلاص

2. کاش اجل در رسد تا نشوم از جان خلاص!

3. جمله اسیر تواند، وه! چه عجب کافری

4. کز غم عشق تو نیست هیچ مسلمان خلاص

5. بسته ی زلف توایم، رستن ما مشکل‌ست

6. هر که گرفتار توست کی شود آسان خلاص؟

7. عاشق محروم تو بار سفر بست و رفت

8. شکر که یک بارگی گشت ز حرمان خلاص

9. جام تو ای می فروش، بی می راحت مباد

10. زان که به دور توام از غم دوران خلاص

11. کاش به ساحل کشد رخت من از موج غم

12. آن که شد از لطف او نوح ز طوفان خلاص

13. مرد هلالی و بود عاشق خوبان هنوز

14. وای که مسکین نگشت هرگز از ایشان خلاص


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای صبر پای دار که پیمان شکست یار
* کارم ز دست رفت و نیامد به دست یار
شعر کامل
سعدی
* دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید
* جلوه گلشن به باغ همچو نگاران رسید
شعر کامل
مولوی
* دست فلک ز کارم وقتی گره گشاید
* کز یکدیگر گشایی زلف گره گشا را
شعر کامل
فروغی بسطامی