هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 65

1. این‌چنین بی‌رحم و سنگین‌دل که جانان من‌ست

2. کی دل او سوزد از داغی که بر جان من‌ست؟

3. ناصحا، بیهوده می‌گویی که دل بردار ازو

4. من به فرمان دلم کی دل به فرمان من‌ست؟

5. در علاج درد من کوشش مفرما، ای طبیب

6. زان‌که هر دردی که از عشقست درمان من‌ست

7. بی‌دلان را نیست غیر از جان سپردن مشکلی

8. آن‌چه ایشان راست مشکل، کار آسان من‌ست

9. من که باشم تا زنم لاف غلامی بر درش؟

10. بندهٔ آنم که دولت خواه سلطان من‌ست

11. آن که بر دامان چاکم طعنه می‌زد گو بزن

12. کین چنین صد چاک دیگر در گریبان من‌ست

13. هرچه می‌گوید هلالی در بیان زلف او

14. حسب حال تیرهٔ بخت پریشان من‌ست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ
* چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد
شعر کامل
حافظ
* دور کن بوی ریا از خود که تا آزاده‌وار
* مسجد و میخانه را محرم شوی چون بوریا
شعر کامل
سنایی
* بغرید برسان ابر بهار
* زمین کرد پر آتش از کارزار
شعر کامل
فردوسی