هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 74

1. در دل بی‌خبران جز غم عالم غم نیست

2. در غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست

3. خاک عالم که سرشتند غرض عشق تو بود

4. هر که خاک ره عشق تو نشد آدم نیست

5. از جنون من و حسن تو سخن بسیارست

6. قصهٔ ما و تو از لیلی و مجنون کم نیست

7. گر طبیبان ز پی داغ تو مرهم سازند

8. کی گذاریم که آن داغ کم از مرهم نیست

9. بس که سودای تو دارم غم خود نیست مرا

10. گر ازین پیش غمی بود کنون آن هم نیست

11. من که امروز هلاک دم جان‌بخش تو ام

12. دم عیسی چه کنم؟ چون دم او این دم نیست

13. غنچهٔ خرمی از خاک هلالی مطلب

14. که سر روضهٔ او جای دل خرم نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جان عشاق سپند رخ خود می‌دانست
* و آتش چهره بدین کار برافروخته بود
شعر کامل
حافظ
* تلخکامی نبود در شکرستان وصال
* نامه آور نگه و بوسه پیام است اینجا
شعر کامل
صائب تبریزی
* راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
* شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
شعر کامل
حافظ