جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1017

1. نفس از درون و دیو ز بیرون زند رهم

2. از مکر این دو رهزن پر حیله چون رهم

3. دارم جهان جهان گُنه ای شرم روی من

4. چون روی ازین جهان به جهان دگر نهم

5. افتاده ام به چاه هوا و هوس کراست

6. حبل هدایتی که برآرد ازین چهم

7. جامه ز غم کبود کنم چون نمی رسد

8. جز نیل معصیت زخم صبغة اللّهم

9. گر بر دلم ز داغ ندامت علامتی است

10. کو گریۀ شبانه و آهِ سحرگهم

11. یاران دو اسبه عازم مُلک یقین شدند

12. تا کی عنان عقل به دست گمان دهم

13. از من مپرس نکتۀ عرفان که جاهلم

14. با من مگوی قصّۀ الوان که اکمه ام

15. با خلق لاف توبه و دل پرگنه مُصِرّ

16. کس پی نمی برد که بدین گونه گمرهم

17. جامی مباش غافل از آن رازدان که گفت

18. از جمله رازهای نهانِ تو اگهم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
* چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست
شعر کامل
حافظ
* رنگ بر روی سهیل از عرق شرم نماند
* این چه رنگ است که آن سیب ز نخدان دارد
شعر کامل
صائب تبریزی
* دوری راه تو صائب ز گرانباری هاست
* بار از خویش بینداز که منزل باشی
شعر کامل
صائب تبریزی