جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1128

1. چهرۀ زرد در خون بسته جگر تَه به تهم

2. سرخ رویی بجز این نیست ز بخت سيهم

3. جوی خون گرد من از دیده درآمد چه کنم

4. قوّت پای ندارم که ازین جو بجهم

5. گر دهد جایگھم پیش خود آن سلسله موی

6. نتوان داشت به زنجیر دگر جا نگهم

7. نیست مقصود من از عشق بتان عیش و خوشی

8. غرض آنست که از ناخوشیِ خود برهم

9. شستم از رنگ ریا خرقۀ خود صوفی وار

10. مصطبه صومعه و میکده شد خانقهم

11. به یکی گوشه ام از میکده گر بار دهند

12. دلق و سجّادۀ تزویر به یک گوشه نهم

13. دست جامی بود و دامن جانان یعنی

14. بدهم جان ز کف و دامن جانان ندهم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بوی کافور ازین مرده دلان می آید
* که به این طایفه آمیخت که نامرد نشد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* تو بشکن جوز این تن را بکوب این مغز را درهم
* چرا اندر چراغ عشق چون روغن نمی‌آیی
شعر کامل
مولوی
* همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
* آه از این راه که باریک تر از موی تو بود
شعر کامل
فروغی بسطامی