جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 172

1. بگذر از توبه و تقوا که همه پندارست

2. در پی مطرب و می باش که کار این کار است

3. صف زده دُردکشان پیش دَر میکده اند

4. زاهد صومعه را وقت پس دیوارست

5. رشتۀ سبحه که از گوهر اخلاص تهی است

6. مهره اش گرچه هزار است کم از زُنّارست

7. مُحتسب را که نهد پا ز حدِ شرع برون

8. مردم آزار چه گویی که خدا آزارست

9. جز به تجريد منه پاکه درین راه دراز

10. سوزنی در قدم همّت عیسا خارست

11. هرچه بر فرق تو بارست اگر مرد رهی

12. بنه از سر که نه مردی به سر و دستارست

13. دلق و سجادۀ جامی نه پی زرق و ریاست

14. هرچه دارد همه بهر گرو خمّارست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بر لعل لبت جان ز سر شرق فشاندن
* سهل است ولی زیره به کرمان نتوان برد
شعر کامل
کمال خجندی
* ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
* ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما
شعر کامل
حافظ
* سپاه شب تیره بر دشت و راغ
* یکی فرش گسترده از پرزاغ
شعر کامل
فردوسی