جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 766

1. بر کنار دجله دور از یار و مهجور از دیار

2. دارم از اشک جگرگون دجلۀ خون در کنار

3. چون سواد دیده ام دریا کند بغداد را

4. سیل چشم دجله بارم گر شود با دجله یار

5. گر نبردی آرزوی یثربم از کف زمام

6. کی فتادی بر خراب آباد بغدادم گذار

7. این نه باغ داد، خارستان بیدادست از آن

8. نیست جز ارباب دل را دل زخار او فگار

9. وقت کوچ آمد ببند ای ساربان بارِ سفر

10. تا به کی باشد دل از بغدادیانم زیرِ بار

11. هر دم از شوق سفر چون اشترانِ سرخ موی

12. می کشد بر روی زردم قطره های خون قطار

13. پشت خَم گردد چو گردون ناقه را در بادیه

14. گر شود با بارهای دل برو جامی سوار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
* که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
شعر کامل
سعدی
* دست فلک ز کارم وقتی گره گشاید
* کز یکدیگر گشایی زلف گره گشا را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* هر چه جز معشوق باشد پرده بیگانگی است
* بوی یوسف را ز پیراهن شنیدن مشکل است
شعر کامل
صائب تبریزی