جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 768

1. ابشروا اذ لاح من نجد مقامات السّرور

2. منزل سلمی و اطلالش نمایان شد ز دور

3. باد آن ربع و دمن خوش می کند جان را مشام

4. بر عبير و مشکش افتادست پنداری عبور

5. گوشۀ برقع ز طرفِ طلعت رخشان کشید

6. اینک اینک زان طرف لامع هزاران برق نور

7. زودتر آنجا رسانیدم که چون نزدیک شد

8. منزل جانان دگر مشکل توان بودن صبور

9. غایب از خود ناشده چون پیش او حاضر شدم

10. نیست جز غیبت ز خود سرمایۀ ذوق و حضور

11. اشک ریزان می روم امّا کجا باید رواج

12. پیش آن دریای شیرین چند قطره آبِ شور

13. بر درش جامی چه خرسندی دهد یک روزه طوف

14. ما تَسلينا وَلَوْ طفنا اِلى يَوْمِ النّشُورْ


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز بس که گشته ام از فکر آن میان باریک
* زشرم مردم باریک بین نهان شده ام
شعر کامل
جامی
* شب فراق که داند که تا سحر چند است
* مگر کسی که به زندان عشق دربند است
شعر کامل
سعدی
* از خدا می طلبم عمر درازی چون زلف
* که به تفصیل نظر بر خط و خال تو کنم
شعر کامل
صائب تبریزی