جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 788

1. با جگرسوختگان یار نبودی هرگز

2. جز جفاجوی و ستمگار نبودی هرگز

3. با همه خلقِ جهان در صدد مرحمتی

4. جز به ما بر سرِ آزار نبودی هرگز

5. چه دهم شرح ترا داغ گرفتاریِ هجر

6. چون بدین داغ گرفتار نبودی هرگز

7. حالِ جان کندن تنهاییِ من کی دانی

8. چون تو یک لحظه درین کار نبودی هرگز

9. ما چو خاریم و تو گل وه که ز بس شوکتِ حُسن

10. داده دامن به کفِ خار نبودی هرگز

11. منکر معتقد خود شده ای در همه عمر

12. این چنین بر سر انکار نبودی هرگز

13. پردۀ چشم تو هم بودِ تو آمد جامی

14. بگذر از بودِ خود انگار نبودی هرگز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* لقای تو چو نباشد بقای عمر چه سود
* پناه تو چو نباشد سپر چه سود کند
شعر کامل
مولوی
* سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت
* تا چه اندیشه کند رای جهان آرایت
شعر کامل
سعدی
* باش تا خار سر کوی ترا نرگس وار
* دسته بندند و سوی مجلس سلطان آرند
شعر کامل
سنایی