جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 787

1. عمریست نور چشم جهان بین ماست یار

2. بی نور مانده چشم جهان بین کجاست یار

3. بر خاک ره چوسایه فتادیم و هم چنان

4. خورشید اوج کنگرۀ کبریاست یار

5. درد جداست همدم هر تارِ موی من

6. تا با رقیب همدم و از من جداست یار

7. یکجا نکرد با من بی خان و مان مقام

8. با من درین مقام ندانم چراست یار

9. چون تیره شد ز ظلمت هجران شبم چه سود

10. کز چهره صبح دولت اهلِ صفاست یار

11. گفتم به وعده راست نئی رنجه شد ز من

12. یاری نباشد این که برنجد ز راست یار

13. جامی تو وصل خواستی از یار و او فراق

14. گر عاشقی مخواه بجز آنچه خواست یار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خوشتر از دوران عشق ایام نیست
* بامداد عاشقان را شام نیست
شعر کامل
سعدی
* دیدن روی تو ظلم است و ندیدن کردن مشکل است
* چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است
شعر کامل
صائب تبریزی
* خوش آن زمان که به بویش نهفته می نگرم
* چو سوی من نگرد، پس نظر بگردانم
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی