جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 953

1. می رسی خندان و می گویی به پایم چشم مال

2. چشم می مالم مباد این خواب باشد یا خیال

3. از ملالِ هجر تو شد چشم خونبارم چو جوی

4. برلب این جو دمی بنشين پیِ دفعِ ملال

5. پیش رویت خطّ لب گویی ز تابِ آفتاب

6. سبز پوشان پافرو کردند در آبِ زلال

7. کرده ام در ره نشانِ پای تو محو از سجود

8. سر نمی یارم برآوردن دگر زین انفعال

9. چون شوم از حرف سودای تو خالی کان دو زلف

10. نقش بسته در سواد دیدۀ من چون دوال

11. شمع مجلس خواست دوش آتش زدن پروانه را

12. ساخت آتش گیرۀ آن شعله مسکین پرّ و بال

13. جامی از شیرین لبان دارد سوآل بوسه ای

14. لعل نوشین تو می داند جواب این سوآل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بجای عنانم عصا داد سال
* پراگنده شد مال و برگشت حال
شعر کامل
فردوسی
* چرا ز غیر شکایت کنم، که همچو حباب
* همیشه خانه خراب هوای خویشتنم
شعر کامل
صائب تبریزی
* ما ازین هستی ده روزه به جان آمده ایم
* وای بر خضر که زندانی عمر ابدست
شعر کامل
صائب تبریزی