کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 111

1. بی درد دلی لذت درمان نتوان یافت

2. تاجان ندهی صحبت جانان نتوان یافت

3. هر دل نبود جای غم عشق تو کان غم

4. گنجیست که جز در دل ویران نتوان یافت

5. در دامن خاری بنشینیم چو گل نیست

6. با درد بسازیم چو درمان نتوان یافت

7. تا چشم تو جادو بود و خشم نو کافر

8. در روی زمین هیچ مسلمان نتوان یافت

9. جان پروریی کز لب دلجوی تو دیدم

10. انصاف که در چشمه حیوان نتوان بافت

11. با گرم روی واقف این راه چه خوش گفت

12. آهسته که این راه پر آسان نتوان یافت

13. در بند میان از دل و جان بندگی اش

14. بی قرب شرف تربت سلطان نتوان یافت

15. را برخیز کمالا تو که آن کعبه مقصود

16. بی آنکه کنی قطع بیابان نتوان یافت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا کی در انتظار قیامت توان نشست
* برخیز تا هزار قیامت به پا کنی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* شعرها پیشت چنان باشد که از شهر حجاز
* با یکی خرما کسی هجرت کند سوی هجر
شعر کامل
سنایی
* یا نمی باید ز آزادی زدن چون سرو لاف
* یا گره از بی بری در دل نمی باید گرفت
شعر کامل
صائب تبریزی