کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 162

1. دوستان بار من و دلبر و دلدار من اوست

2. من دگر دوست ندارم بجز این مونس دوست

3. فکر بسیار چه حاجت در رخش چون دیدم

4. گر بازم سر و گر نیز نظر هر دو نکوست

5. خوانده قصه طوبی که برآمده ز بهشت

6. طوبی آن قامت دلجوی و بهشت آن سر کوست

7. همچو زلفش به سلاسل نتوان داشت نگاه

8. هرکه را سلسله جنبان دل آن سلسله موست

9. بار جاده کشیدی همه وقتی دوشم

10. در سر اکنون می و بر دوش من این بار سبوست

11. بسکه در بای کشان کرد سر مسکینان

12. زلف مشکینش ازین شرم سر افکنده فروست

13. زاهدم گفت نشد عاقل و هشیار کمال

14. هرکه هشیارتر است از همه دیوانه تر اوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عندلیبی که به هر غنچه دلش می لرزد
* بهتر آن است که در صحن گلستان نبود
شعر کامل
صائب تبریزی
* عمر نبود آن چه غافل از تو نشستم
* باقی عمر ایستاده‌ام به غرامت
شعر کامل
سعدی
* نقد هر دو عالم را باختم به یک دیدن
* طرز بازیم بنگر، شیوهٔ قمارم بین
شعر کامل
فروغی بسطامی