کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 161

1. دوستان گر کشت ما را دوست ما دانیم و دوست

2. چون هلاک ما رضای اوست ما دانیم و دوست

3. گر نوازد ور گدازد جان ما کس را چه کار

4. ور به جان دشمن شود با دوست ما دانیم و دوست

5. دیده گربان ما در پای هر سرو و گلی

6. گر بجست و جوی او چون جوست ما دائیم و دوست

7. کس نداند از برای کیست رو بر خاک راه

8. آنکه دایم بر سر آن کوست ما دانیم و دوست

9. چند پیچیدن درین کز غم نشت شد رشته ای

10. گر ازین غم کم ز ثار موست ما دانیم و دوست

11. این سخنها تا کیت گفتن که بیرحم است و مهر

12. گردلش دل نیست سنگ و روستا دانیم و دوست

13. با نکو خواهان و بدگویان بگو از ما کمال

14. دوست با ما بد و گر نیکوست ما دانیم و دوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نسیم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ
* ز خاک کالبدش صد هزار لاله برآید
شعر کامل
حافظ
* علم دولت نوروز به صحرا برخاست
* زحمت لشکر سرما ز سر ما برخاست
شعر کامل
سعدی
* تا غوطه در عرق نزند جبهه کریم
* گرد خجالت از رخ سایل نمی رود
شعر کامل
صائب تبریزی