کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 217

1. گر زاهد کم خواره محبت نچشیده است

2. خونابه نخوردست و ریاضت نکشیده است

3. بر سینه ندارد اثر زخمی از آن تیغ

4. این نیز دلیل است که از خود نبریده است

5. بیش از ترشی بخشی ازین خوان نرسیدش

6. زان روی که غورهست و به حلوه نرسیده است

7. گوید که خدا بینم از آن روی به پرسید

8. گر گفت بدیدم به خدا هیچ ندیده است

9. بسیار گزیده ست به حسرت سر انگشت

10. یک روز به عشرت لب ساغر نگزیده است

11. کردست به مسجد به صوامع طلب دوست

12. او با من و بنگر به کجاها طلبیده است

13. پنداشت که آواز کمال است ز خرقه

14. آوازه فی جنتی آری نشنیده است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کنون دل بستگی غنچه با گل، کی نهان ماند؟
* که هرچ اندر دل غنچه ست سوسن بر زبان دارد
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* هرانکس که دارد روانش خرد
* سر مایهٔ کارها بنگرد
شعر کامل
فردوسی
* چو نرکس تا به کی ساغر پرستی
* قدح در دست و سر در خواب مستی؟
شعر کامل
سلمان ساوجی