کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 235

1. گنجی و نرا بیطلبیدن نتوان یافت

2. راحت ز تو بی رنج کشیدن نتوان یافت

3. آن شربت خاصی که شفای همه جانهاست

4. بی چاشنی درد پشیدن نتوان یافت

5. داری سر یوسف ببر از هر چه عزیز است

6. امکان وصل به یک دست بریدن نتوان یافت

7. آن بخت که در دامن وصلش برسد دست

8. بی پیرهن صبر دریدن نتوان یافت

9. گر بر ظلکم دست رسد، بر تو محال است

10. کان پایه به صد عرش رسیدن نتوان یافت

11. با گرم روی واقف این راه چه خوش گفت

12. آهسته که این را به دویدن نتوان یافت

13. گر خلق شئو آنچه کمال از دهنت گفت

14. زین جنس معما بشنیدن نتوان یافت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گلی کان پایمال سرو ما گشت
* بود خاکش ز خون ارغوان به
شعر کامل
حافظ
* ای خوشا در مجلس روحانیان گاه صبوح
* دلنوازان عود سوز و پرده سازان عود ساز
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* رنگین سخنان درسخن خویش نهادنند
* از نکهت خود نیست به هر حال جدا گل
شعر کامل
صائب تبریزی