کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 305

1. آن بار که پیوسته به ما دل نگران بود

2. مشغول به ما بود و ملول از دگران بود

3. از ما برمید و دگرانش بر بودند

4. آری مگرش مصلحت وقت در آن بود

5. دیروز بر آن بود که بارم بنوازد

6. امروز بر آن نیست که دیروز بر آن بود

7. دوشش بگرفتم که برآرم بکنارش

8. دیدم که سرش با من دلخسته گران بود

9. آشفتگی زلفش و بیماری چشمش

10. گونی که از دود دل صاحب نظران بود

11. آن دور کجا رفت که در سایه حسنش

12. اوقات من خسته به خوبی گذاران بود

13. میرفت و کمال از پی او رفت دل از دست

14. با دیده غمدیده به حسرت نگران بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ناصحا سودای بدخویی چنین می داردم
* ورنه کس هرگز چنین رسوا نخواهد خویش را
شعر کامل
جامی
* مغز سران کدوی خشک اشک یلان زرشک تر
* زین دو به تیغ چون نمک پخته ابای معرکه
شعر کامل
خاقانی
* چشم گریست خون و دل گفت که یاس من نگر
* زانکه خزان وصل را یاسمنم، دریغ من
شعر کامل
خاقانی