کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 32

1. دل و جان تا رهند از بند بگشا زلف مشکین را

2. به پایت میفتد آخر رها کن یک دو مسکین را

3. ز چندان تیر کز شوخی ز مژگان بر تراشیدی

4. یکی بر جان من افکن چه خواهی کرد چندین را

5. سر زلف ترا در چین بدین صورت رخ نگین

6. چرا پر می کشد چندین مصور صورت چین را

7. ز زحمت هایخود شرمنده آن استانم من

8. که از بیمار دردسر بود پیوسته بالین را

9. به تسخیر خیال آن پری پیکر شب هجران

10. دو چشم در فشان من فرو ریزند پروین را

11. میان گریه های تلخ در دل نگذرانیمش

12. که نتوان بگذرانیدن به تلخی جان شیرین را

13. کمال از هر مژه اشکت مگر همرنگ سلمان شد

14. که از اشعار مردم برد معنی های رنگین را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا به ساده دلی های من توان بخشید
* خطا نموده ام و چشم آفرین دارم
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* محو کی از صفحه دلها شود آثار من؟
* من همان ذوقم که می یابند از افکار من
شعر کامل
صائب تبریزی
* روی او در حسن چون ما هست، می‌گویم تمام
* قد او در لطف چون سروست، بنمودیم راست
شعر کامل
اوحدی