کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 511

1. مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد

2. بدین مشابه گدا را که محترم دارد

3. ز کیمیای حبانم نشان ده ای ره بین

4. که چشمم آرزوی خاک آن قدم دارد

5. بیاد روی تو جامی که داردم ساقی

6. هزار بار از آن جام به که جم دارد

7. دهان تنگ تو خواهد دلم مضایقه چیست

8. به خسته ای که ز غم روی بر عدم دارد

9. رخت به چشم ز خط چون نگیردشت زنگار

10. کسی که آینه جانی نهد که نم دارد

11. ز حیرته خط تو چون قلم بر انگشت

12. فرشته ای که در انگشت ها قلم دارد

13. کمال بر سر کویت چرا رمد ز رقیب

14. چر آهوی حرم است از سگی چه غم دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گرمم ز آتش دل زان سان که گر درین تب
* پهلو نهم به بستر دودم ز بستر آید
شعر کامل
جامی
* تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر
* ندانمت که در این دامگه چه افتادست
شعر کامل
حافظ
* منعم از دلبستگی آزار دنیا می کشد
* تا گهر دارد صدف تلخی زدریا می کشد
شعر کامل
صائب تبریزی