کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 52

1. با رخ آن مه به دعوی کی برآید آفتاب

2. کی نماید ذره هر جا رخ نماید آفتاب

3. سوختم از حسرت ای ابر افکن آنجا سایه

4. س نا دگر بر خاک پایش رخ نساید آفتاب

5. تو رو ای دربان که من در سایه دیوار او

6. ر تر می نشینم منتظر چندانکه آید آفتاب

7. بعد از آن کان روی روشن آفتاب از دور دید

8. گر برو بندی در از روزن در آید آفتاب

9. آفتاب ار گویدت من با تو می مانم مرنج

10. چون به خود گرم است خود را می ستاید آفتاب

11. در سر زلفت گرفتست آفتاب از دیرباز

12. حلقه ای زان زلف بگشا تا گشاید آفتاب

13. می کشد بهر تو گفتم درد سر دایم کمال

14. گفت نشنیدی که دردسر فزاید آفتاب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یک دست جام باده و یک دست جعد یار
* رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* تا دهان و رخ ترا دیدند
* غنچه دل تنگ و ارغوان خجلست
شعر کامل
اوحدی
* دوستان گویند سعدی خیمه بر گلزار زن
* من گلی را دوست می‌دارم که در گلزار نیست
شعر کامل
سعدی