کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 539

1. هر شب که از تو سوخته آه بر کشد

2. زآن أو داغها به رخ ماه برکشد

3. زلف توأم چو دامن در پاکشان خویش

4. گاهی به خاک ره فکند گاه برکشد

5. بار فراق خویش چه سنجی به جسم من

6. کس کوه را ندیده که با کاه برکشد

7. طوبی کشید پیش قدت سر به آسمان

8. خود را چرا بقامت کوتاه برکشد

9. نقاش هر گهی که کشد نقش آن دهان

10. از مو قلم بسازد و آنگاه برکشد

11. افتاده باش گوه سر زلف تو بر زقن

12. دلها که افتد آن رسن از چاه بر کشد

13. از غمزه ناوکی که زدی بر دل کمال

14. چون برکشد ز سینه مگر آه برکشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عندلیبی که به هر غنچه دلش می لرزد
* بهتر آن است که در صحن گلستان نبود
شعر کامل
صائب تبریزی
* نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
* ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
شعر کامل
رودکی
* چشم در صنع الهی باز کن، لب را ببند
* بهتر از خواندن بود، دیدن خط استاد را
شعر کامل
صائب تبریزی