کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 57

1. دل مقیم کوی جانانست و من اینجا غریب

2. چون کند بیچاره مسکین تن تنها غریب

3. آرزومند دیار خویشم و باران خویش

4. در جهان تا چند گردم بی سر و بیپا غریب

5. چون تو در غربت نیفتادی چه دانی حال من

6. محنت غربت نداند هیچکس از غریب

7. هرگز از روی کرم روزی نپرسیدی که چیست

8. حال زار مستمند مانده دور از ما غریب

9. چون درین دوران نمی افتد کسی بر حال خود

10. در چنین شهری که میبینی که افتد با غریب

11. در غربی جان به سختی می دهد مسکین کمال

12. واغرییی واغریبی واغریبی واغریب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل
* توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد
شعر کامل
حافظ
* زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
* گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
شعر کامل
حافظ
* اگر چه خواب یوسف رابه بند انداخت ،درآخر
* همان ازمحنت زندان برون آوردتعبیرش
شعر کامل
صائب تبریزی