کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 62

1. مطلع انوار حسن است آن رخ چون آفتاب

2. مطلعی گفتم بدین خوبی که می گوید جواب

3. باتو چون زلفت چه خوش باشد شب آوردن به روز

4. کاشکی این دولت بیدار میدیدم به خواب

5. گو دل ریشم بجوئید آن در چشم از راه لطف

6. زانکه بر مستان بسی حق نمک دارد کباب

7. در میان دیده و دیدار جان افزای دوست

8. چند مانع میشوی بارب برافتی ای نقاب

9. چشمم ار خاک درت جوید فکن در دامنش

10. مردمان گویند نیکونی کن و افکن در آب

11. ای امام آن ابروان گر در نماز آری به چشم

12. بعد ازین محراب را چون چشم او بینی به خواب

13. گفتمش در عشق رویت فتونی دارد کمال

14. قصه پروانه فردا باز پرسند از چراغ

15. در چکان بعنی جوایی گونه بر وجه عتاب

16. گفت نی ای روشنی والله اعلم بالصواب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زلف تو بنفشه ار غلامی فرمود
* زین روی بنفشه حلقه درگوش نمود
شعر کامل
خاقانی
* اگر آن گنج گران می‌طلبی رنج ببر
* گل مپندار که بی‌زحمت خاری باشد
شعر کامل
اوحدی
* دور است سر آب از این بادیه هش دار
* تا غول بیابان نفریبد به سرابت
شعر کامل
حافظ