کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 620

1. من و دردت مرا دوا این بس

2. از توام شربت شفا این پس

3. ای که داری دوای درد دلم

4. آن ترا باش گو مرا این بس

5. ما به بی رحمی از تو خرسندیم

6. نظر رحمت از شما این بس

7. میکشی و نمی کنی آزاد

8. بنده را از تو خونبها این بس

9. سوختن جان من چه سود چو هیچ

10. نکند جان من ترا این بس

11. به همین قطع کن که راندی تیغ

12. گنه عشق را جزا این بس

13. بر درت جز کمال را مگذار

14. که بر آن استان گدا این بس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گرت ز دست برآید، چو نخل باش کریم
* ورت ز دست نیاید، چو سرو باش آزاد
شعر کامل
سعدی
* ناصح از بیهودگی آبروی خویش برد
* بوی خون آید ز افغان مرغ بی هنگام را
شعر کامل
صائب تبریزی
* دور مجنون گذشت و نوبت ماست
* هر کسی پنج روز نوبت اوست
شعر کامل
حافظ