کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 646

1. می میرسد از باغ به خدمت برسیدش

2. پوشیده بخلونگه عشرت بکشیدش

3. نا ریخته در کام صراحی ز لب خم

4. با باد لب بار نخستین بچشیدش

5. از باده لب جام لب آب حیاتست

6. در ظلمت غمها چو سکندر طلبیدش

7. آن جوهر رازی که زمی مجلسیان راست

8. گر شمع برآرد به زبان سر ببریدش

9. مطرب مگذارید که فارغ بنشیند

10. پشمینه فروشید و بریشم بخریدش

11. ای محتسب این فتنه همه در سر چنگست

12. فرمای که نیکوتر ازین هم بزنیدش

13. با بت شکنان گوی کمال از سره اخلاص

14. کاین توبه بت راه من آمد شکنیدش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نخست موعظه پیر صحبت این حرف است
* که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
شعر کامل
حافظ
* وصال با من خونین جگر چه خواهد کرد؟
* به تلخکامی دریا شکر چه خواهد کرد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* هر کرا اسرار کار آموختند
* مهر کردند و دهانش دوختند
شعر کامل
مولوی