کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 655

1. کنار آب و لب جویبار و گوشه باغ

2. خوش است با صنمی سرو قد به شرط فراغ

3. نواخت ریختها در چمن مغنی آب

4. ترانه های نر او لطیف ساخت دماغ

5. شب بهار و شبستان باغ و صحبت یار

6. چنین شبان و شبستان دلا بجو به چراغ

7. مدار دور گل از می فدح دمی خالی

8. که لاله دارد ازین درد بر دل این همه داغ

9. اگر به روضه روم با رقیب در قفسم

10. شنیده باشی و دیده حدیث طوطی و زاغ

11. چه غم به دفع غمم باغ و گلشنی گر نیست

12. که عاشق تو فراغت ز باغ دارد و راغ

13. به بوسه سیب ذقن گفتمش ز گلشن کیست

14. ک مال گفت تو انگور خور مپرس از باغ


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کی کند ناخوب را بیداد خوب
* چون کند نامرد را کافور مرد
شعر کامل
سنایی
* جذبه عاشق اثر در سنگ خارا می کند
* کوهکن معشوق خود از سنگ پیدا می کند
شعر کامل
صائب تبریزی
* بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
* یوسف از دامان پاک خود به زندان می شود
شعر کامل
صائب تبریزی