کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 758

1. عید می آید و وقتست که در مه نگریم

2. پرده برگی که از مه به تو مشتاق تریم

3. از جمال تو که عیدست و به همه ماند راست

4. گر گماریم نظر بر به نو کج نظریم

5. هست در عید دگر کشتن ما فکر بعید

6. پیش روی تو چه محتاج به عید دگریم

7. سر زلفت شب قدرست و غنیمت شب قدر

8. یک شب آن عقد بگیریم و غنیمت شمریم

9. ساقیا باده ده و نقل که شد نوبت آن

10. که دگر روزه خوریم و غم روزی نخوریم

11. پست شد غلغل تسبیح و تراویح هنوز

12. به حق روزه کز آن و لوله با دردسریم

13. روزه خوردیم و فسم هم به نماز تو کمال

14. که دگر دردسر خویش به مسجد نبریم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
* یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است
شعر کامل
حافظ
* دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو
* که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم
شعر کامل
حافظ
* بی سبب دادی گر آزارم خجل از من مباش
* کرده ام خاطرنشان خویش صد تقصیر را
شعر کامل
نظیری نیشابوری