کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 808

1. هر شبی تا به سحر دست دعا بگشایم

2. که مگر یک شبی آن بند قبا بگشایم

3. همچو من عقد گشانی نبود در عالم

4. گر گره ز ابروی آن ترک خطا بگشایم

5. دوست در خانه فرود آمد و من در بستم

6. کار بر رخ خصم در بسته چرا بگشایم

7. مرغ دل باز هوای سر زلفش دارد

8. گاه آن شد که منش بند ز پا بگشایم

9. همه آفاق شود مشک فشان گر نفسی

10. راز گیسوی تو با باد صبا بگشایم

11. حالیا عزم سفر دارم و را در پیش است

12. بار بر بسته ندانم که کجا بگشایم

13. چه گرهها که گشاده شود از کار کمال

14. گر شبی حلقه آن زلف دوتا بگشایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
* مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
شعر کامل
حافظ
* شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
* آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
شعر کامل
حافظ
* هر چه رفت از عمر، یاد آن به نیکی می کنند
* چهره امروز در آیینه فردا خوش است
شعر کامل
صائب تبریزی