کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 949

1. گفتم شکرست آن به دهان گفت ترا چه

2. گفتم چه نمکهاست در آن گفت ترا چه

3. گفتم دهن تنگ را در لب خاموش

4. لطفیست که گفتن نتوان گفت ترا چه

5. گفتم بخوشی گر لب شیرین تر جانست

6. قد نیز روانست روان گفت ترا چه

7. گفتم که تو جانی و بی دوستر از جان

8. هم جانتی و هم شوخ جهان گفت ترا چه

9. گفتم رخ تو برگ گلست آمده بیرون

10. خالت خوش و خط خوشتر از آن گفت ترا چه

11. گفتم چه کمند افکن و دلبند فتادست

12. آن گیسوی در پای کشان گفت ترا چه

13. گفتم ز ملاحت همه چیزت بکمالست

14. خندان شد و افسون کنان گفت ترا چه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
* راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
شعر کامل
حافظ
* گنج قارون که فرو می‌شود از قهر هنوز
* خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است
شعر کامل
حافظ
* مزن بر سر ناتوان دست زور
* که روزی به پایش در افتی چو مور
شعر کامل
سعدی