کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 951

1. ما جگر سوختگان داغ تو داریم همه

2. مرهمی بخش که مجروح و نگاریم همه

3. سافیا گر نظری هست به مخمورانت

4. بدو چشم تو که در عین خماریم همه

5. درد دردی زخم عشق به پیمانه برار

6. کز طرب نعرہ مستانه برآریم همه

7. سیل مژگان و نم دیده اگر می طلبی

8. هر چه زینها طلبی در نظر آریم همه

9. مفلسانیم اگر دست نداریم به هیچ

10. چون تو داریم به معنی همه داریم همه

11. بود عهدی که نگیریم دمی بیتو قرار

12. همچنان بر سر عهدیم و قراریم همه

13. سر و جان خواستی ای جان گرامی ز کمال

14. همه سهل است بیا تا بسپاریم همه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ازان حسن تمام اجزا کسی چون چشم بردارد؟
* که دریک کاسه دارد نقل و می چشم چو بادامش
شعر کامل
صائب تبریزی
* چه خوش باغیست باغ زندگانی
* گر ایمن بودی از باد خزانی
شعر کامل
نظامی
* دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود
* نازپرورد وصال است مجو آزارش
شعر کامل
حافظ