کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 966

1. ای آفتاب روی تو در اوج دلبری

2. پروانه چراغ رخت شمع خاوری

3. سودای زلف تست که روزم سیاه کرد

4. تا خود به حسن رونق خورشید می بری

5. زاف است آنکه حلقه زند گرد آفتاب

6. با مشک می دمد ز بناگوش مشتری

7. بالای دل فریب تو گویم به راستی

8. سرویست گلعذار به بستان دلبری

9. دیباچه صحیفة حسن و لطافت است

10. بر صفحه جمال نر آن خط عنبری

11. روشن شود مراد دل من هر آینه

12. آن دم که روی خویش در آئینه بنگری

13. جائت چگونه خوانم جانم فدای نست

14. عمرت چگونه گویم کز عمر خوشتری

15. اشکم به آب دیده گواهی می دهد

16. خونی که ریخت جادوی چشمت به ساحری

17. سوی کمال مرحمتی کن به وصل خویش

18. کز حد گذشت جور و جفا و ستمگری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
* همه دانند که در صحبت گل خاری هست
شعر کامل
سعدی
* لاف تقرب مزن به حضرت جانان
* زان که خموشند بندگان مقرب
شعر کامل
فروغی بسطامی
* شرار سينۀ مجنون ز آتش لیلی
* کباب ساخت همه آهوان صحرا را
شعر کامل
جامی