خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 392

1. سوی دیرم نگذارند که غیرم دانند

2. ور سوی کعبه شوم راهب دیرم خوانند

3. زاهدان کز می و معشوق مرا منع کنند

4. چون شدم کشته ز تیغم به چه می‌ترسانند

5. روی بنمای که جمعی که پریشان تواند

6. چون سر زلف پریشان تو سرگردانند

7. دل دیوانه‌ام از بند کجا گیرد پند

8. کان دو زلف سیهش سلسله می‌جنبانند

9. من مگر دیوم اگر زانکه برنجم ز رقیب

10. که رقیبان تو دانم که پری دارانند

11. عاقبت از شکرت شور بر آرم روزی

12. گر چه از قند تو همچون مگسم می‌رانند

13. چون تو ای فتنهٔ نوخاسته برخاسته‌ئی

14. شمع را شاید اگر پیش رخت بنشانند

15. حال آن نرگس مست از من مخمور بپرس

16. زانکه در چشم تو سریست که مستان دانند

17. خاک روبان درت دم بدم از چشمهٔ چشم

18. آب برخاک سر کوی تو می‌افشانند

19. جان فروشان ره عشق تو قومی عجبند

20. که بصورت همه جسمند و بمعنی جانند

21. عندلیبان گلستان ضمیرت خواجو

22. گاه شکر شکنی طوطی خوش الحانند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
* ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
شعر کامل
حافظ
* وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد
* که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
شعر کامل
حافظ
* همای بر همه مرغان از آن شرف دارد
* که استخوان خورد و جانور نیازارد
شعر کامل
سعدی