خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 741

1. نه درد عشق می‌یارم نهفتن

2. نه ترک عشق می‌یارم گرفتن

3. نگردد مهر دل در سینه پنهان

4. بگل خورشید چون شاید نهفتن

5. غریبست از کسانی کاشنایند

6. حدیث خویش با بیگانه گفتن

7. اگر فراش دیری فرض عینست

8. بمژگانت در میخانه رفتن

9. بگو با نرگس میگون که پیوست

10. نشاید مست در محراب خفتن

11. بود کارم بیاد درج لعلت

12. بالماس زبان دردانه سفتن

13. مقیمان در میخانه خواجو

14. چه حاجتشان بکوی کعبه رفتن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شمع خندید به هر بزم، از آن معنی سوخت
* خنده، بیچاره ندانست که جائی دارد
شعر کامل
پروین اعتصامی
* سوختم در آتشش چون عود و زانم بیم نیست
* بیم آن دارم که دود من بگیرد دامنش
شعر کامل
سلمان ساوجی
* خضر دارد داغها بر دل ز استغنای من
* روی آب زندگی را برزمین مالیده ام
شعر کامل
صائب تبریزی